زنان را رنج‌دیده و مردان را رنج‌دهنده نشان نمی‌دهم

رتبه اول جشنواره سراسری بانوی فرهنگ در سال ۸۵ که برای کتاب پنجشنبه فیروزه‌ای هم برگزیده جشنواره رضوی در سال ۹۴ شد. سارا عرفانی که تاکنون ۱۰ کتاب نوشته و یک کتابش هم در کشور کرواسی ترجمه شده، از فضای داستان‌هایش برایمان می‌گوید که اصراری به زنانه نوشتن ندارد. عرفانی که مدرس دوره‌های داستان نویسی نیز بوده و هست، جوایز متعددی برای کتاب‌هایش دریافت کرده و برای باقی داستان‌ها، نامزد دریافت جایزه بوده. با او درباره حال و هوای داستان‌ها و جهان‌بینی موجود در کتاب‌هایش گفت‌وگو کرده‌ایم.

–    باتوجه به اینکه شما یک زن نویسنده هستید و در داستان‌هایتان زنان نقش اصلی را ایفا می‌کنند، چقدر رمان‌ها و داستان‌هایتان را زنانه می‌دانید؟
به طور کلی من اصراری به زنانه نوشتن ندارم اما به دلیل شناخت بیشتری که از فضای زنانه و نوع نگاه زنانه به حوادث دارم، طبیعتاً در زنانه نویسی خودم را موفق‌تر می دانم. واقعیت این است که بر اساس نوع نگاه ویژه‌ای که به هستی دارم و رشته تحصیلی‌ام که فلسفه بوده، اصولاً دوست ندارم به تفکیک جنسیتی و تمایزهای زمینی زنان و مردان در داستان‌هایم دامن بزنم، بلکه ترجیح می‌دهم به بعد انسانی آنها نگاه کنم که در آن بعد، زن و مرد فرقی ندارند. فقط چون من به وجوه شخصیتی یک زن بیشتر از یک مرد واقف هستم، تا امروز شخصیت زنان در داستان‌هایم پررنگ‌تر بوده است.

–    نوع شخصیت‌پردازی کاراکترهای داستان‌هایتان به گونه‌ای بوده که خواننده احساس کند زنان همواره مورد ظلم واقع می‌شوند؟
هیچ وقت سعی نکرده‌ام زنان را رنج‌دیده نشان دهم و مردان را رنج دهنده. به نظرم انسان‌ها چه مرد و چه زن قدرت درک و فهم یکسانی از حقیقت دارند و برای رشد و تعالی و درک عمیق هستی پا به کره خاکی گذاشته‌اند. لذا دوست دارم در داستان‌هایم به این مسائل بیشتر بپردازم. شاید زمانی هم از مسائل اجتماعی صحبت کنم که تا امروز هم در داستان‌هایم کم نبوده است، اما حتماً در جهت رسیدن به همان اهداف فرازمینی خواهد بود.

–    اگر بخواهید کمی جزئی‌تر از شخصیت‌های داستان‌هایتان بگویید، اساساً زنان چه نقش و جایگاهی در داستان‌هایتان دارند؟
تا امروز معمولاً زنان نقش‌های اصلی داستان را به عهده داشته‌اند. البته لزوماً شخصیت‌های خیلی خاص و پیچیده‌ای نبوده‌اند. دخترها و زنانی شبیه خیلی از زنانی که هر روز می‌بینیم، قابل لمس و باور پذیر. البته این دو نکته آخر را خودم در تعریف داستان هایم نمی‌گویم. خدا را شکر خیلی از خوانندگان کتاب‌هایم مخصوصاً با شخصیت اصلی آخرین کتابم؛ پنجشنبه فیروزه‌ای احساس قرابت داشته‌اند و او را به شدت باورپذیر خوانده‌اند که از این بابت خوشحالم.

اگر شخصیت داستانم را مردان تشکیل می‌دادند، حتماً جزئی نگری‌ها کم می‌شد
–    اگر در رمان پنجشنبه فیروزه‌ای همان شخصیت‌ها را مردان ایفا می‌کردند رمان تان به همان سبک و سیاق پیش می‌رفت؟
شاید نه. البته یکی دو شخصیت مرد هم داشتم که داستان به آنها نزدیک شده بود. اما دخترهای داستان پررنگ تر بودند و طبیعتاً اگر شخصیت‌های اصلی مرد بودند، روند داستان تغییر می‌کرد. حتما جزئی نگری‌ها کم می‌شد و باید با یک سری اصول مردانه اثر را پیش می‌بردم که شاید لزوماً به همه آنها واقف نباشم.

–    آیا تلاش می‌کنید وجه متفاوتی از زنان در داستان‌هایتان ارائه دهید که تنها نقش مادر یا معشوق را نداشته باشند و وجهه اجتماعی کاراکترهایتان پررنگ تر نشان داده شود؟
هدفم این است که شخصیت‌هایی خلق کنم که کمتر به آنها پرداخته شده. حتی اگر بخواهم زمانی یک مادر را به تصویر بکشم حتماً طوری این کار را می‌کنم که با تمام یا لااقل اکثر مادرانی که تا امروز در داستان‌ها خلق شده‌اند، متفاوت باشد. یعنی به مادر هم بشود از یک زاویه جدید نگاه کرد. چون معتقدم هنوز خیلی حرف‌ها برای گفتن وجود دارد و ما مخصوصاً زنان خیلی حرف‌ها را در ادبیات داستانی نزده‌ایم که باید بزنیم. حتی دوست دارم از آن وجهه اجتماعی هم پا را فراتر بگذارم و اگر مادر را هم به تصویر می‌کشم که شاید در ظاهر تکراری باشد، به وجوه متعالی او بپردازم.

–    با انجام این کار نمی ترسید به شما لقب فمینیست داده شود؟
فکر می کنم با تعریفی که ارائه کردم اصلاً نشود به من گفت فمینیست.

در داستان‌ها به جای بیان مسائل، به راه حل‌ها بپردازیم
–    غیر از داستان‌های خودتان، نحوه بازنمایی زنان در آثار زنان نویسنده را چطور می‌بینید و این بازنمایی بیشتر بر چه وجوهی از زنان تاکید دارد؟
اکثر زنان نویسنده بیشتر به مشکلات اجتماعی و کمبودها یا سختی‌های زنان در جامعه می‌پردازند. زنان تنها، زنان طلاق گرفته، زنان مورد آزار قرار گرفته و غیره. البته این مشکلات واقعیت دارد و کسی آنها را نفی نمی‌کند. اما این موضوعات یک مقدار تکراری شده‌اند. شاید زمان آن فرا رسیده باشد که بعد از نشان دادن ده باره و صد باره مشکلات اجتماعی، حالا در داستان‌ها به راه حل‌ها بپردازیم. مسائلی را بیان کنیم که به ارتقاء فکر و اندیشه زنان کمک کند. نه اینکه بعد از تمام شدن داستان یا رمان، یک زن عصبانی کتاب را ببندد که خواستار احقاق حقوق از دست رفته تمام زنان جامعه است. می‌شود در کنار بیان مشکلات، راه‌های رهایی از آنها را، راه‌های کسب آرامش در عین دست و پنجه نرم کردن با مشکلات را هم البته با زبان داستان نشان دهیم. طوری که مخاطب وقتی کتاب را می‌بندد به جای بغض و کینه به آرامشی متعالی رسیده باشد. به این فکر کند که چطور می‌شود یک قدم از خویشتن وجودش پا فراتر بگذارد. البته شاید سخت باشد، اما لااقل می‌توانم ادعا کنم در رمان «پنجشنبه فیروزه‌ای» کمی به این ادعا نزدیک شده‌ام. به استناد نظرات مخاطبان گرامی که در صفحات مجازی برایم کامنت می‌گذارند یا حتی تصویری از کتاب را در صفحه شخصی‌شان می‌گذارند و از اثرات کتاب یا شخصیت‌ها می‌نویسند. من فقط خدا را شکر می‌کنم که کمی به هدفم در نوشتن نزدیک شده‌ام. هرچند قطعاً قدم‌های زیادی مانده است.

–    این بازنمایی به نظر شما چه نسبتی با وضعیت موجود زنان دارد؟ واقع‌گراست، سیاه نمایی است یا آرمان‌گرا؟
شاید کمی سیاه نمایی باشد. چه خوب می‌شود زنان نویسنده، مثلاً یک شخصیت زن موفق و با اراده را به تصویر بکشند که جوان ترها بتوانند از آن شخصیت الگو بگیرند. بتواند دردی را از جامعه درمان کنند، نه اینکه دردی بر دردهای موجود اضافه کند و صرفاً گزارش دردهای جامعه باشد.

خوب است زنان نویسنده کم کم به طرح‌ها و ایده‌های جدید فکر کنند
–    چه انتقاداتی به این بازنمایی دارید؟ آیا آن را یک سویه می‌دانید یا به نظر شما بازنمایی جامعی از زنان و مسایل آنها صورت گرفته است؟
فکر می‌کنم خوب است زنان نویسنده کم کم به طرح‌ها و ایده‌های جدید فکر کنند. شخصیت‌های متمایز خلق کنند و لزوماً روایتگر تلخی‌های اجتماعی نباشند.

–    بازنمایی زنان در ادبیات زنان چه تفاوتی با این بازنمایی در ادبیات مردان دارد؟
مردان از منظر خود به زنان نگاه می‌کنند و طبیعتاً کلی نگرتر هستند و به همین دلیل شاید نتوانند تمام وجوه شخصیت یک زن را به درستی یا به کمال به تصویر بکشند. برای مثال در کتاب پنجشنبه فیروزه‌ای خیلی‌ها به من گفتند چقدر توصیف‌ها دقیق بود یا شخصیت اصلی رمان که یک دختر جوان بود، چقدر خوب به جزئیات دقت کرده بود، انگار خود ما در آن صحنه حضور داشتیم. در جلسات نقد کتابم به این مسأله اشاره شد که احتمالاً یک مرد نمی‌توانست با این ریزبینی به شرح اتفاقات و صحنه‌ها بپردازد و مردهایی بودند که اذعان می‌کردند این ریزبینی برایشان جذاب بوده و توانسته‌اند به دنیای تو‌در‌توی یک دختر جوان سرک بکشند و از دغدغه‌هایش با خبر شوند. البته خیلی از بازخوردهای کتابم را از فضای مجازی و اختصاصاً اینستاگرام می‌گیرم که مخاطبان کتابم به راحتی در مورد کتاب صحبت می‌کنند و نظرات مثبت و منفی‌شان را بیان می‌کنند. خوشحالم که مخاطب این کتاب، فقط زنان نیستند و مردها نیز توانسته‌اند با آن ارتباط برقرار کنند. شاید یکی از معضلات ادبیات زنانه این باشد که مخاطب‌شان فقط زنان هستند و غالباً مردها نمی‌توانند کتاب را دست بگیرند یا به پایان برسانند.

در داستان‌هایم می‌خواهم به زنان بگویم تو پیش از آنکه زن باشی، یک انسانی
–    خود شما بیشتر تلاش می‌کنید چه وجوهی از زنان را ادبیات خود به کار ببرید و پررنگ کنید؟
همانطور که گفتم تلاشم این است که به وجوه انسانی یک زن بپردازم. به او بگویم تو پیش از آنکه زن باشی، یک انسانی و پس از عبور از این دنیا نیز زنانگی و مردانگی اعتبار خود را از دست می‌دهند. لذا وقت و انرژی‌ات را صرف کارهایی کن که به انسانی‌ات ارزش ببخشد. به تک تک جملاتی که می‌گویم حقیقتاً اعتقاد دارم و خیلی وقت‌ها در زندگی خودم هم این مسائل شکر خدا جریان دارد.

کمال و تعالی روح یک انسان، چیزی جدا از زندگی روزمره‌اش نیست
–    دین در داستان‌های شما نقش پررنگی دارد، استقبال مخاطب از این نوع از داستان چگونه است؟
ببینید مخاطب، معمولاً نسبت به آثار دینی موضع دارد، البته دلیل هم دارد. این آثار اغلب شعاری هستند. سطحی و توخالی هستند و مخاطب فقط اذیت می‌شود. تلاشم این است بتوانم این ذهنیت را تغییر دهم. نشان دهم که کمال و تعالی روح یک انسان، چیزی جدا از زندگی روزمره‌اش نیست. نمی‌شود زندگی و فعالیت‌ها و مشکلات اجتماعی را از دین جدا کرد. این موارد به هم پیچیده و در هم تنیده هستند و اتفاقاً در رمان آخرم خیلی‌ها مردد هستند. نمی‌دانند آن را رمان دینی بنامند یا رمان اجتماعی و دلیلش همین است.

*منتشرشده در شماره پانزدهم ویژه‌نامه زنان صبح روزنامه صبح نو

منبع: http://sobhe-no.ir/newspaper/98-1/3

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.