گفتگو با روزنامه شهرآرا

گفتگو با سارا عرفانی، نویسنده رمان «پنجشنبه فیروزه‌ای» و نامزد چهره سال هنر انقلاب اسلامی؛ داستان دینی برای مخاطب غیر مذهبی

الهام ظریفیان- سارا عرفانی نویسنده جوانی است که بیشتر در حوزه داستان دینی قلم می‌زند. از او تاکنون دو رمان بلند «لبخند مسیح» و «پنجشنبه فیروزه‌ای»، یک مجموعه داستان «هدیه ولنتاین»، چهار مجموعه داستانی از زندگی‌نامه سرداران شهید و یک مجموعه داستان‌های کوتاه از شهدای دانش‌آموز به چاپ رسیده‌است که رتبه‌ها و جوایز متعددی را برایش به همراه آورده‌است ازجمله: رتبه اول جشنواره سراسری بانوی فرهنگ در سال‌۸۵ به‌عنوان نویسنده جوان، جایزه کتاب سال پروین اعتصامی، رتبه اول جشنواره در هوای بهاری، برگزیده‌شدن در جشنواره رضوی و جایزه کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور. سارا عرفانی به‌خاطر کتاب پنجشنبه فیروزه‌ای به‌عنوان یکی از نامزدهای انتخاب چهره سال هنر انقلاب اسلامی در سال‌٩۴ از سوی حوزه هنری اعلام شد که به همین بهانه، با وی گفتگو کرده‌ایم. چهره سال هنر انقلاب اسلامی به دلیل انجام فعالیت شاخص یا خلق اثر فاخر در عرصه انقلاب، از میان کسانی که در طول یک‌ سال اثر هنری خود را ارائه داده‌اند، در هفته هنر انقلاب اسلامی انتخاب و معرفی می‌شود. این گفتگو را در ادامه بخوانید.
ایده داستان‌هایت را چطور پیدا می‌کنی؟
راستش وقتی یکی‌دو نویسنده اولین‌‌کارم را که دفاع‌مقدسی بود خواندند، گفتند چون در فضای جنگ نبودی، لااقل برای شروع کارت، در این حوزه ننویس. بعد از آن، خیلی برای من سخت بود که دنبال ایده بگردم. گفتم خدایا، پس من از چی بنویسم؟ ولی بعد، خود رشته‌ام که الهیات و فلسفه بود کم‌کم به من ایده داد. مثلا ایده «لبخند مسیح» همان بحث‌ها و چالش‌هایی بود که در دانشگاه بین افراد مختلف درباره مسائل فلسفی و دینی می‌دیدم، اینکه دین برای چه آمده، چه جایگاهی در زندگی ما دارد، اصلا خدا لازم هست یا نه و… این‌ها من را به این سمت برد که از همین چیزهایی که دغدغه خودم است هم می‌توانم بنویسم.

چقدر از آدم‌های واقعی اطرافت در شخصیت‌پردازی داستان‌هایت استفاده می‌کنی؟
به هر حال، هر نویسنده‌ای از آدم‌های دوروبرش در داستان استفاده می‌کند. من هم همین‌طور. ممکن است از آدم‌های اطرافم استفاده کنم، ولی به فراخور موضوع و اتفاقات داستان، آن را تغییر می‌دهم.

کدام‌یک از شخصیت‌هایت تا حدودی واقعی بوده؟
مثلا شخصیت شهاب در داستان «پنجشنبه فیروزه‌ای» یا شخصیت صدف.

زنان در حوزه نویسندگی حضور زیادی دارند، ولی به‌عنوان یک حرفه و شغل درآمدزا، نویسنده حرفه‌ای زن کمتری در کشورمان داریم. دلیلش چیست؟
دلیلش روشن است. چون زنان ایرانی خیلی با مسئولیت اصلی‌شان که حفظ فضای خانه و خانواده است درگیرند و فکر می‌کنند اگر هم بخواهند به‌ صورت حرفه‌ای و تخصصی کار خودشان را دنبال کنند، باید ابتدا همه آن مسئولیتی که در قبال خانواده دارند را انجام بدهند. نمی‌شود خرده گرفت، چون واقعا آن اولویت دارد، ولی به نظرم، باید مردها و همسرانشان به کمکشان بیایند تا بتوانند بین این‌دو تعادل ایجاد کنند. درواقع الان من به‌ صورت پنهان دارم به این اشاره می‌کنم که همسرم واقعا به من کمک کرد.

مهم‌ترین مسئله ادبیات داستانی را چه چیزی می‌دانی؟ نویسنده‌های جوان چه مشکلاتی دارند؟
دغدغه نویسنده‌های مختلف با هم فرق می‌کند. بعضی‌ها نگاه اقتصادی دارند و دغدغه‌شان این است که از آن‌ها حمایت مالی نمی‌شود، ولی واقعیتش را بخواهم بگویم، من خودم دغدغه داستان دینی دارم؛ یعنی فکر می‌کنم خلأ داریم در زمینه داستان‌های خوبی که شعار ندهند، کلیشه‌ای نباشند و مخاطب را دل‌زده نکنند. فکر می‌کنم جای این نوع ادبیات در جامعه ادبی‌مان خالی است.

یعنی تعریفت از رمان دینی همین است که گفتی؟
تعریفم این نیست. دغدغه‌ام است. وقتی حرف داستان دینی می‌شود، حتی مخاطبی که در فضای دینی هست هم موضع می‌گیرد. این نشان‌دهنده ضعف داستان‌هایی است که تا الان در این زمینه نوشته شده و باید این وضعیت تغییر کند. درمورد تعریف رمان دینی، خب، به همین دلیل که رمان دینی هنوز آن‌قدر پا نگرفته، تعریفی هم ارائه نشده. من و نویسندگان دیگری که در این زمینه می‌نویسند، سعی می‌کنیم با آزمون و خطا پیش برویم.

برای مخاطب مذهبی می‌نویسی؟
نه، اتفاقا اصلا برای مخاطب مذهبی نمی‌نویسم. من بیشتر دوست دارم حرف‌هایی را که از دین دریافت و برداشت کرده‌ام با کسی که شاید با این فضا غریبه‌تر است به اشتراک بگذارم. مثلا شخصیت اول داستان لبخند مسیح دختری بود که کاملا با این فضا غریبه بود. در کنار آن، شخصیت نیکلاس آمریکایی وجود داشت که می‌خواست درباره دین اطلاعاتی کسب کند. دوست داشتم نشان بدهم افرادی که تابه‌حال با دین بیگانه بوده‌اند یا از آن فراری بوده‌اند اگر با این قضیه مواجه شوند که یک نفر ازشان درباره دین سوال کند، چه واکنشی نشان می‌دهند و چه چیزهایی از دین در ذهنشان می‌آید.

خب، این خیلی کارت را سخت می‌کند. چطور فکر کردی که می‌توانی این مخاطب را جذب کنی؟ از چه شگردهایی خواستی استفاده کنی؟
پنجشنبه فیروزه‌ای یک رمان بلند ٣٧٠صفحه‌ای است که خب، فضای بیشتری برای پرداخت داستانی داشتم. غزاله‌ای را ترسیم کردم که در عین دین‌دار بودن، یک آدم معقول و منطقی است. یکی از نکاتی که به آن فکر کردم این بود که ساده و صمیمی کنار مخاطبم بنشینم و با او حرف بزنم و شخصیت‌هایی را به خواننده نشان دهم که باورپذیر باشند. مدام در نظر داشتم که چالش‌ها و دغدغه‌های این آدم‌ها خیلی خاص و پیچیده نیست؛ همین چیزهایی است که همه ما با آن درگیر هستیم. سعی کردم چیزهایی نگویم که مخاطبم زده بشود و بگوید وای شروع کرد به نصیحت مردم! اینکه چقدر در این کار موفق شدم حرف دیگری است.

این دو کار سفارشی بودند؟
نه، اصلا. لبخند مسیح را سوره مهر چاپ کرد، ولی آن موقع من یک جوان ٢٠ساله بودم که هیچ ارتباطی با حوزه هنری نداشتم و سوره مهر را نمی‌شناختم. ایده پنجشنبه فیروزه‌ای هم توی ذهن خودم آمد. یک‌بار که مشهد بودیم، به این فکر کردم که می‌شود داستانی نوشت که جنبه‌های مختلف زیارت را به تصویر بکشد. اتفاقا چون لبخند مسیح و بعضی داستان‌های «هدیه ولنتاین» در فضای دینی بود، می‌خواستم کار بعدی‌ام اصلا دینی نباشد، ولی به هر تقدیر، این کار خیلی دینی‌تر هم شد. مشکل کارهای این‌تیپی است که بعضی‌ها می‌گویند حتما کار سفارشی بوده، ولی من دغدغه‌ام همیشه همین مسائل است. نوع نگاه من به زندگی همین است.

خب، کاری که سرمایه‌گذار پشتش باشد از دغدغه مالی نویسنده تا حدودی کم می‌کند.
همین‌طور است، ولی نکته‌ای که وجود دارد این است که چون کارهای سفارشی در کشور ما اغلب با عجله انجام می‌شوند و فرصت تحقیق و پژوهش ندارند، اسمشان بد در رفته. اتفاقا هیچ نهادی از پنجشنبه فیروزه‌ای حمایت نکرد. حتی قبل از چاپ، ناشر کتاب را برای آستان قدس رضوی فرستاد تا حمایت آن‌ها را برای چاپ بگیرد که متاسفانه قبول نکردند. البته تاکید کنم منظور من از حمایت به‌هیچ‌وجه به حق‌التالیف خودم برنمی‌گردد، اما چه خوب می‌شد آستان قدس رضوی در زمینه هزینه‌های چاپ از کتاب حمایت می‌کرد و قیمت کتاب پایین می‌آمد تا علاقه‌مندان بتوانند راحت‌تر آن را تهیه کنند، مخصوصا که موضوع اصلی کتاب برمی‌گردد به زیارت با معرفت.

برای خودت چقدر موضوع مالی در این کار خاص، یعنی پنجشنبه فیروزه‌ای، اهمیت داشت؟
واقعیتش چون این کار مرتبط با فضای زیارت و امام‌رضا(ع) بود، سعی کردم خیلی به این مسائل فکر نکنم. البته به این معنا نیست که حق‌التالیف برایم اهمیتی نداشت، ولی اولویت نداشت. اینکه در شبکه‌های اجتماعی نظرات کسانی که کتاب را خوانده‌بودند می‌دیدم که مثلا «چقدر خوب شد این‌دفعه که رفتیم مشهد قبلش این کتاب را خواندیم. زیارتمان خیلی فرق کرد. جور دیگری با امام‌رضا(ع) حرف زدیم» برایم مهم است. به این‌ها اعتقاد دارم.

خیلی سخت است که با این نگاه بتوان ادامه داد. شاید تو خیلی دغدغه مالی نداشته‌باشی، ولی نویسنده‌ای که می‌خواهد به‌ صورت حرفه‌ای این کار را دنبال کند و درعین‌حال دغدغه‌های فرهنگی و انقلابی خودش را هم دارد، آیا می‌تواند روی فروش رمان دینی حساب باز کند؟ به نظر می‌رسد واردشدن به فضای رمان دینی کمی ریسک است.
بله، این واقعیت هست و این یکی از مشکلات نویسنده است. نمی‌دانم در کشورهای دیگر چطور است، ولی در کشور ما ١٠درصد از قیمت پشت جلد برای نویسنده است، چیزی که خیلی‌ها باورش نمی‌کنند. همین باعث می‌شود که کار برای نویسنده‌های جوان سخت‌تر باشد، مخصوصا آقایان که باید یک زندگی را اداره کنند. من فکر می‌کنم باید تمهیداتی اندیشیده شود که البته شرایط خاصی داشته‌باشد؛ یعنی نویسنده را به لحاظ فکری و زمانی تحت فشار نگذارند.

جایگاه رمان دینی در میان ادبیات عامه‌پسند و ادبیات جدی کجاست؟
ببینید، به نظر من، رمان دینی تابه‌حال آن‌قدر فراگیر نشده که وارد ادبیات عامه‌پسند شود، ولی اگر بخواهیم بگوییم قرار است چه بشود، فکر می‌کنم رمان دینی باید بتواند با مخاطب عام ارتباط برقرار کند. برای همین، گفتم قصدم این نیست که مخاطبم دینی باشد. فکر می‌کنم رمان دینی باید این کارکرد را داشته‌باشد که همه آن را بخوانند، چون دین اصلا یک چیز جدای از زندگی نیست. دین قرار است برنامه‌ای برای زندگی همه باشد، نه یک عده خاصی و در شرایط خاصی.

در بسیاری از جلسات نقد، از پنجشنبه فیروزه‌ای به‌عنوان یک داستان مدرن نام برده شده. چه مصداق‌هایی این داستان را مدرن کرده؟ احتمالا دوری از نگاه‌های کلیشه‌ای به نمادهای مذهبی مثل مسجد یکی از آن‌ها بوده. درست است؟
یکی‌اش این است. استفاده از ابزارهای مدرن مثل موبایل و فضاهای چت، شبکه‌های اجتماعی، بازی‌هایی که در داستان اسم برده شده و البته خیلی چیزهای تخصصی داستانی مثل فلاش‌بک‌ها، پرش‌های داستانی، اشاره به آینده و زبان داستان.

برای آینده برنامه ای داری؟
نه، حقیقتش برنامه‌ای ندارم. چندتا ایده برای رمان دارم، ولی فعلا گذاشته‌‌ام در ذهنم بماند، چون برای من نوشتن پنجشنبه فیروزه‌ای با دوتا بچه کوچک واقعا یک ماراتن بود. طی آن چهار سال به اعضای خانواده‌ام خیلی فشار آمد و الان بیشتر به آن‌ها استراحت داده‌ام.

ایده‌هایی که داری همچنان در فضاهای مذهبی و دینی می‌گذرد؟
یکی از آن‌ها نه، اصلا دینی نیست. حالا اینکه توی نوشتنش چقدر دینی دربیاید یا نه را نمی‌دانم. ایده‌های دیگری هم دارم که دینی‌ترند، ولی خب، روند فکری‌ام طوری است که واقعا به سمت ایده‌های دینی گرایش بیشتری دارم. البته نوشتن آن ایده اجتماعی به لحاظ زمانی برایم اولویت دارد.

منبع: روزنامه شهرآرا، منتشر شده در تاریخ ۲۴ فروردین ۱۳۹۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.