یادداشت جناب مجتبی راشدی در نشریه حریم امام

معرفی کتاب «پنجشنبه فیروزه ای»

سارا عرفانی نویسنده ی جوان و ارزشی کشورمان با رمان لبخند مسیح عنوان بانوی فرهنگ سال‌ را ده دوازده سال پیش آن زمان‌ که خیلی جوان‌ تر بود از آنِ خود کرد، نویسنده شدنش را مرهون زحمات و ارشادات احمد دهقان‌ می داند. دانش آموخته ی رشته ی فلسفه و خانه دار. همین خانه دار بودنش جهان بینی او را در نوشتن رمان های عاشقانه با رکن‌ و اساس خانواده عمیق تر ‌کرد. نوشته های عرفانی به دور از پیچیدگی و سپید خوانی است. صاف و پوست کنده پیامش‌ را به مخاطب ارائه می کند، شاید به همین علت است نگاه طیف وسیعی از‌ مخاطبین را به آثارش معطوف داشته. به زعم برخی ‌منتقدین و نویسندگان نوشته های عرفانی‌ عامه پسند و سطحی است. پیام را شفاف و بدون درگیری ذهن‌ مخاطب به او می رساند، از ادبیات عامیانه و غیر فاخر استفاده می‌کند و مواردی از این دست. اما‌ جوابی که به ذهن‌ متبادر می شود این‌ است‌ که پس مخاطب عام چه بخواند؟ اگر ‌برای این دسته ‌از مخاطبین ننویسیم، آنها به سراغ چه رمان هایی خواهند رفت؟ عرفانی را باید ستود چرا که در این جوّ مسموم فضای ادبی به دنبال نیازها می‌رود، آسیب شناسی اش می‌ کند و به زبان داستان دَرَش می آورد. هر نویسنده ای با خلق داستانی فهم ‌خودش از فضای پیرامون را به تصویر کشیده و به اشتراک‌گذاشته و این ‌که درصد قابل ‌توجهی از مخاطبین را به خود جلب کرده به این‌ معناست که مخاطب با حال داستان او‌ ارتباط گرفته و هم ذات پنداری کرده. حرف‌ها و دغدغه هایی که در‌ فضای ذهنی‌ خود‌ می‌کاود‌ را در قلم سارا عرفانی دیده. همان حرف هایی که قادر به بیان کردنش نیست.

پنج ‌شنبه ی فیروزه ای آخرین اثر داستانی سارا عرفانی و رمان‌ بلند ‌اوست که به گفته ی وی در طول چهار سال نگارش شده. این رمان در اردیبهشت ۹۴ و در ۳۷۳ صفحه توسط نشر ‌کتاب نیستان چاپ و منتشر گردیده و تا کنون چهار بار تجدید چاپ شده است.

پنج شنبه ی فیروزه ای داستان عاشقانه ای از سفر یک‌ گروه دانشجویی به مشهد مقدس و زیارت حضرت رضاست که در‌ خلال آن دغدغه ها و دل شوره های جوان امروز را به تصویر می کشد. جوان هایی که با خانواده هایشان تعریف می شوند و‌ در برخی مبانی با آنها اختلاف دارند. جوان هایی که انتظار دارند کانون خانواده مامن و‌ پناه گاه آنان باشد. به نیازها و خواسته هایشان توجه کند و آنان را به رسمیت بشناسد.

ارتباط با جنس ‌مخالف از برجستگی های این‌ رمان است. توجه‌ به این مهم که کمال و پویندگی در ارتباط سالم با جنس مخالف پدید می آید چرا که مشیّت الهی به این‌ تعلق گرفته که جنس‌ زن و جنس‌ مرد در‌کنار یکدیگر قرار گیرند‌ و همدیگر‌ را کامل کنند. و از طرف دیگر ارتباط های غیر اخلاقی و غیر شرعی و حتی غیر متعارف را آسیب شناسی کرده و به پیامدهای آن پرداخته است.

سلمان و غزاله دو شخصیت اصلی این داستان اند‌ که برای منتهی شدن رابطه به امر نیکوی ازدواج می کوشند اما سنگ ریزه ها بلکه پاره سنگ هایی بر سر راهشان قرار گرفته. در این‌ میان اتفاقاتی که در ابتدای داستان به صورت ضرب آهنگی تند و هیجانی برای سلمان می افتد نگاهش را به عالم خارج تغییر می دهد.

غزاله اما دختری با‌ گرایشات مذهبی و البته امروزی است. به بدعت های غلط خانواده ها در امر ازدواج می اندیشد و آن را ولو از پدر و مادری متدین‌ می بیند اما دینی نمی انگارد.

این رمان کوشیده تا یک رمان دینی به شمار رود، اما اساسا بحث از اینکه آیا رمان دینی وجود دارد یا خیر در این مجمل نمی‌گنجد. اما حداقل ادعایی که‌ می توان کرد این است که شخصیت های داستان زیستن دین مدارانه ای را تجربه می کنند ‌و فضایی که در آن قرار می گیرند فضایی کاملا دینی و روحانی است. غزاله با جامعه ی کبیره خودش را و امامش را می شناسد و اثر هم ‌نشینی‌ و‌ مجاورت با امام را دل کندن از یک‌ سری تمایلات زودگذر زندگی می یابد و به واقعیات می‌اندیشد.

رمان‌ پنج‌ شنبه ی فیزوزه ای به دور از قضاوت ها و تعصبات مذهبی نگاشته شده و این امر باعث می شود مخاطب غیر مذهبی در برابر آن گارد نگیرد.

یکی ‌از نقاط قوت داستان توصیفات و پردازش دقیق جزئیات است‌ که حقّا خانم ‌عرفانی به خوبی از‌ عهده ی آن ‌برآمده. به گونه ای که مخاطب در گوشه ای نظاره گر‌ شخصیت ها و اتفاقات داستان ‌است.

نویسنده در بخش هایی از داستان به پیچیدگی ها و عرف بدعت زده ی زمان اشاره می کند و تلنگری بر خطوط قرمز می زند که به عنوان قواعد ‌اجتماعی در فرهنگ خانواده های ما‌ اعتبار شده است.

اگر بخواهم در‌ کنار نقاط مثبت داستان به ضعف هایی اشاره کنم، این است که: طرح بحث در ابتدای داستان با ریتم ‌تند و چکشی همراه است که‌ خواننده را ترغیب به ادامه دادن داستان می‌کند‌ اما در اواسط داستان ریتم آرام و ملایمی را شاهد هستیم که شاید برای خواننده ی حرفه ای کمی ملال آور باشد.

سارا عرفانی در بخش هایی از رمان، ‌کتاب ادب فنای مقربان (شرح دعای جامعه ی کبیره) را مبنای تاملات غزاله قرار داده که در حرم به جای خواندن زیارت نامه با آن موانست دارد اما به زعم بنده نتوانسته بهره ی عمیق از زوایای آن ببرد و به خواندن فرازهایی‌ از دعا و نقل فرازهای کتاب ‌مذکور اکتفا کرده و فهم‌ خود را به اشتراک ‌نمی‌گذارد.

یکی‌ دیگر از ضعف های داستان تغییر لسان‌ راوی به صورت دفعی و بی مقدمه است که شاید نویسنده آن را به هوش و ذکاوت خواننده واگذارده که پیش بینی دقیقی نیست.

اما‌ در‌ مجموع پنج‌شنبه ی فیروزه ای وحدت‌ در محتوا را به خوبی رعایت ‌کرده اما در‌خلال مباحث پراکنده گویی هایی دارد که‌ غیر مرتبط با فضای داستان نیست.

در بخشی از رمان می خوانیم:

“کتاب را از داخل کیفم در‌می آورم، باز می کنم و ورق می زنم تا می رسم به عبارت (و‌معدن الرحمه) چند خط اول‌ را که توضیح لغوی عبارت است رد می‌کنم و تفسیرش را می خوانم: سرچشمه های رحمت، اهل بیت مظاهر کامل ذو رحمه واسعه و وارثان ‌رحمه للعالمین هستند و…

بدون این‌ که حواسم‌ باشد اشک از چشم هایم سرازیر شده. امام رضا! یعنی شما‌ انقدر مهربان ‌هستید؟ شما که واقعا انقدر مهربان هستید وضعیت من و سلمان که‌ کم ‌ترحم برانگیز‌ نیست، ما‌ واقعا مصداق تمام و کمال ترحم‌ کردن هستیم، ‌کار ما دیگر ‌بدون ترحم‌ پیش نمی‌رود.

نوشته: مجتبی راشدی

نشریه حریم امام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.