باید در کوتاهترین جمله، منظورم را برسانم. طوری که آخرش ضربه داشته باشد و خواننده را غافلگیر کند. آنقدر غافلگیر که به خودش زحمت بدهد روی کلمهٔ «لایک» کلیک کند. باید کلی لایک بگیرد. چارهٔ دیگری ندارم.قبلترها، آن موقعی که تازه لپتاپ خریده بودم، میز شام را که میچیدم، مسنجر را باز میکردم و برایش پیغام میفرستادم که «شام حاضره، پاشو بیا! سرد میشه.» نه اینکه صدایش نمیزدم و علاقه داشتم از فنآوریهای روز استفاده کنم. نه! ده دوازده باری صدایش میکردم. نمیدانم میشنید یا نه. این روزها دیگر مسنجر جواب نمیدهد. قدیمی شده است. اصلاً وقتی هر روز بیشتر از چهارصد پانصد مطلب جدید در گوگل ریدرش میآید که باید آنها را بخواند و آخر شب، آن را صفر کند، دیگر فرصت نمیکند مسنجرش را باز کند. حالا باید جوری نوت بنویسم و شِـــیر کنم تا کلی لایک بخورد و دست به دست شود که وقتی او دارد پُر لایکترین مطالب را میخواند و لذت میبرد، بفهمد ته دل من چه میگذرد.