اولین چیزی که از من چاپ شده، برمی گرده به هفت سالگی م. اون زمان[ادامه ...]
در مصاحبه ای کاری شرکت کردم برای اینکه مسئولیت یک صفحه ی داستانی را در[ادامه ...]
-1 دیدگاه
ما از آن خانواده ها هستیم که وقتی تصمیم می گیریم برویم سفر، نیم ساعت[ادامه ...]
هزار و سیصد چهارصد عمود را پیاده رفته باشی. گرمای روز را به جان خریده[ادامه ...]
نشسته ام پیراهن مشکی چهار گره اتو می زنم برای زائر آقا، با زیر صدای[ادامه ...]
دخترک داشت عکس های پیاده روی اربعین را در گوشی ام می دید. یک دفعه[ادامه ...]
اگر حسینی باشیم اذن ماندن می دهدمان و بر کشتی نجاتش می نشاند. و اگر[ادامه ...]
مدیر کاروان گفته بود یک ساعت بعد همه کنار ستون ساعت جمع شویم و این[ادامه ...]
1 دیدگاه
کتاب «پنجشنبه فیروزه ای» به لطف خدا و نگاه کریمانه ی امام رئوف منتشر شد.ممنون[ادامه ...]
سه چهار شب دیگر فرصت دارم این صفحه ها را بالا و پایین کنم. اشکالات[ادامه ...]