آیین رونمایی از کتاب «پنجشنبه فیروزه ای» با حضور نویسنده کتاب سارا عرفانی، حجت الاسلام و المسلمین زائری، احمد دهقان و سید علی شجاعی قائم مقام انتشارات نیستان، در موسسه فرهنگی سرچشمه برگزار شد.
در این برنامه غزل بدیعی مجری تلویزیون به خواندن قسمتی از این رمان پرداخت. و در ادامه نیز مهمانان به بیان نظرات خود در مورد این رمان پرداختند.
در ابتدای این سخنرانی احمد دهقان به صحبت پرداخت. او در بخش اول صحبت های خود گفت: وقتی من را دعوت کردند که در این جلسه شرکت کنم، با کمال میل پذیرفتم و اولین چیزی که به ذهن من آمد این بود که چقدر خوب شد که من را دعوت کردند و در جمعی که حضور دارند، اسم من هم هست. و خدا را شکر کردم که جز اولین نفرهایی بودم که این کتاب را خواندم و در این جا حضور دارم. به نویسنده کتاب تبریک عرض می کنم و می دانم شروع کار بزرگی است که از اکنون شروع کرده اند. من احساس اولیه ی خودم را گفتم تا حاج آقا زائری بفرمایند و جلسه را ادامه بدهیم.
حجت الاسلام و المسلمین زائری در ابتدا گفت: از محبت شما و همه سروران عزیر تشکر می کنم و خدمت خانم عرفانی و جناب آقای موذن زاده تبریک عرض می کنم، خدمت خانواده محترمشان که تشریف دارند تبریک عرض می کنم . به پدر بزرگوار خانم عرفانی عرض کردم که این آوازها از شه بود گرچه از حلقوم عبدالله بود.
زائری در ادامه سخنان خود این رمان را رمانی متفاوت با هم ژانر های خود دانست و گفت: این کار ، کار متفاوتی نسبت به کارهای دیگر خانم عرفانی و هم چنین متفاوت نسبت به کارهای دیگری که ما در حوزه ادبیات معاصرمان در این ژانر و در این جنس داریم است . که قطعا آثار و برکات بیشتری خواهد داشت.
وی سپس به بیان نکاتی درفضای ادبیات دینی و نیازی که مخاطب امروز به آن دارد پرداخت و گفت: من چون افتخار پیدا کردم و هم چنین نشر محترم «نیستان» و جناب شجاعی و هم خود خانم عرفانی و آقای موذن زاده محبت داشتند، من این سعادت را داشتم تا کتاب را قبل از چاپ بخوانم و لذت ببرم و در بهره ای که از خواندن کتاب داشتم سهیم بشوم. به همین جهت نکاتی به نظرم رسید تا خدمت دوستان که تشریف دارند بگویم.
اعتقاد و باور من این است که به تعبیری که امام موسی صدر داشتند ما راهی جز گفتگو نداریم . امروز ما دو قسم هستیم بعضی های ما به این موضوع رسیده ایم و بعضی مان نرسیده ایم و کسانی که به این باور نرسیده باشند ، طبیعتا هر چقدر ما تلاش بکنیم ، گفتمان ، گفتگو و ادبیات مشترکی با آن ها نداریم . چرا که تا زمانی که افراد فکر می کنند با چماق هم می شود کار را پیش برد پس چرا گفتگو؟ یا این که فکر می کنند اصلا ما با هم کاری نداریم، ما داریم زندگیمان را می کنیم و بقیه هم زندگی خودشان را می کنند ، طبیعتا این بحث شکل نمی گیرد . این بحث موضوع مهم سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی است . امروز همه مشکلاتی که در جامعه مان داریم باید اول این سنگ را با هم وا بکنیم که بالاخره آیا ما می پذیریم که زندگی هایمان به هم وابسته است یا نه ؟ و در همه موضوعات از اختلاس بانکی بگیرید تا مساله حجاب . بالاخره باید تکلیفمان را با هم مشخص کنیم . اگر پذیرفتیم که زندگی هایمان به هم وابسته است بعد به این سوال می رسیم که آیا جز گفتگو راهی داریم یا نه ؟ اگر آن وقت به این نتیجه رسیدیم که باید با هم گفتگو کنیم و اگر مثل امام موسی صدر به این باور رسیدیم که راهی جز گفتگو نداریم ، آن وقت ادبیات به عنوان عرصه این گفتگو جایگاهش خیلی متفاوت است . آن زمان ادبیات برای پر کردن اوقات فراغت و یا برای تزیین فضای مجلس ، یا برای پز دادن و ژست گرفتن نیست که مثلا در مصاحبه از من بپرسند که آخرین کتابی که خواندید چی بوده است و من حتی اسم کتاب را هم اشتباه بگویم و برای آن که بخواهم پز بدهم که فقط کتاب را خوانده ام . آن وقت دیگر اضطرار است و ادبیات وسیله ادامه حیات و انتقال ارزش ها و اغنای مخاطب است . در .اقع ادبیات وسیله هم افق شدن و نزدیک شدن و پیوند های تازه است .
او اضافه کرد : نکته مهم دیگر این است که یک سنت الهی در تاریخ است و آن این است که هر کس روایت خودش را ثبت نکند و روایت خود را درست ثبت نکند ماندگار نمی شود . حتی خود خدا هم که خداست مجبور است این کار را بکند . حتی خدا هم که خدا است باید روایت خود را ثبت کند و قرآن داشته باشد . وقتی قرار می شود که آخرین پیامبر خودش را بفرستد یک چیز خواندنی – قرآن یعنی خواندنی – دست او می دهد که بتوانند بخوانند . اگر روایت خود را ثبت نکنیم حتی اگر خدا هم باشیم بازنده ایم . ادبیات در این جا است که جایگاهش مشخص می شود چرا که خواندنی است و قرار است روایت ما و قرائت ما را ثبت بکند و به نسل های مختلف در زمان های مختلف به ویژه در فضای جهانی و بین المللی عرضه بکند . دین هم زبانش ، زبان ارتباط است . از همان قران کریم بگیرید تا اولین پیامبران که اولین کلمه اش « اقراء » است ، همه اش از جنس ارتباطی است . با هم به تعبیری از امام موسی صدر برمی گردم که فرمود دین برای خدمت به انسان آمده است نه انسان برای خدمت به دین . یک تفکر ، تفکری است که انسان ها باید بیایند در معبد ، قربانی کنند و خم و راست بشوند تا دین بماند . اما تفکر دیگر این است که دین باید به میان انسان ها برود تا انسان بماند . «طبیب دوار بطبه» که امیر المومنین درباره ی پیامبر وصف می کنند ، قرائتی است از که آمده است به انسان خدمت کند تا انسان را زنده کند .
وی خاطر نشان کرد : دینی که آمده است تا به انسان خدمت کند و به انسان حیات و نجات را تقدیم کند ، دین ارتباطی است و جز با تماس ، گفتگو و حرف زدن و آشنایی و مهربانی این اتفاق رخ نمی دهد . این جاست که لبخند زدن در چهره مومن عبادت می شود ، این جاست که سلام کردن بالاترین عبادت می شود چرا که اساس آن ارتباط است ،این جاست که نماز گفتگو با خداست و دعا نیز گفتگو با خداست و در این جاست که دعا نامه خداست . هنگامی که اما صادق ( علیه السلام ) می خواهند قرآن را توصیف کنند می گویند نامه خداست که برای شما فرستاده است . با همین نگاه دین تا اخر چیزی جز ارتباط نیست با این گاه چیزی جز تماس برقرار کردن نمی بینیم و کار به جایی می رسد که می بینیم که راجع به موبایل حدیث داریم و بالاتر از این ها . برای مثال بالاترین نظریه ارتباطی برای مارشال مک لوهان است او می گوید ارتباطات و رسانه امتداد حواس بشر است این را همه شنیده اند . اما شاید این را نشنیده باشید که چقدر دل نشین و عجیب است . مارشال مک لوهان می گوید رسانه امتداد حواس بشر است به این معنی که گوش من فقط صداهای این سالن را می شنود اما رادیو صداهایی را از کالیفرنیا به گوش من می رساند یعنی گوش من را تا کالیفرنیا امتداد می دهد . تلویزیون چشم من را از این اتاق امتداد می دهد و تا کعبه می برد . حال امام صادق ( علیه السلام ) می گویند زمانی که امام زمان ظهور کنند « ان الله یمد فی ابصار شیعتنا و اسماع » یعنی هم سمع و هم بصر . همه ی دین ارتباطات می شود و همه تماس و برقراری ارتباط و اثر گذاشتن و قانع کردن می شود . حال ادبیات مجالی می شود که این ارتباط را فراهم می کند و در شرایطی این اتفاق منطقی است که شرایط رقابتی باشد . چیزی که ما متاسفانه ۳۶ سال بعد از انقلاب از آن غافل شدیم . توهم اکثریت بودن باعث شد که ما از توجه به مخاطب عام غافل شویم به این دلیل که فکر می کردیم هر چه می گوییم همه مجبورند گوش کنند ، راجع به خیلی از موضوعات دینی تحکمی برخورد کردیم و چماق برداشتیم . دانش آموز را در نمازخانه بردیم و به نماز خواندنش نمره دادیم . یا سرباز را در پادگان بردیم و در نمازخانه را قفل کردیم که کسی درنرود . این ها اغراق نیست بلکه موارد است . نمازی که افراد باید برای آن کتک می خوردند و به سمتش می آمدند یا حجابی که باید برای آن سیلی می خوردند و حفظش می کردند ، کاری کردیم که با ضرب و زور به سمتش برویم . من گاهی این مثال را می زنم که به افراد التماس کنند چلوکباب بخورند . ما کاری کردیم که اسم چلوکباب می آید طرف در می رود . با چماق می خواهیم به او چلوکباب بدهیم و او فرار می کند پس معلوم است که یک جای کار می لنگد . نفهمیدیم که این فضای رقابتی را باید حفظ کنیم که افراد صداهای مختلف را بشنوند « فبشر عباد الذین یستمعون القول » منی که به زیارت امام رضا ( علیه السلام ) دعوت می کنم در یک فضای رقابتی در کنار دیگران که به آنتالیا دعوت می کنند بتوانم حرفم را بزنم . اکنون ایام تعطیلات آخر سال است آگهی ها و پیامک هایی که می رسد را می بینیم . ما در این فضا زندگی می کنیم و سرخودمان را نمی توانیم شیره بمالیم یا سر خودمان را نمی توانیم در برف بکنیم و نمی توانیم خودمان را گول بزنیم .
حجت الاسلام زائری به قدرت پیام دین اشاره کرد و گفت : جز در فضای رقابتی ، پیام دین روایی و اثر خودش را نخواهد داشت . زمانی من می توانم با قدرت از پیام دین حرف بزنم که دیگران هم صدایشان شنیده می شود و کسی احساس نمی کند که پیام دین را مجبور است گوش کند . کما این که قبل از انقلاب مسجد در کنار جاهای دیگر فعالیت می کرد ، نتیجه اش این بود که می دیدید که یک مغازه که کار آن فرش فروشی در فلان شهرستان بود ، در همان فرش فروشی خودش به اندازه چندین سازمان و نهاد دینی کار می کند . یک آدم یک لا قبای و بی ادعا معمولی در همان شهرستان و با مواضع خودش ، طلبه ها از هر جا که می آمدند به سراغ او می آمدند و از هر روستا و منطقه ای که منبری می خواستند به سراغ او می آمدند ، ساله امام وکتاب های دینی توزیع می کرد ، وجوهات دینی مردم را می گرفت و به مراجع تقلید می رساند و می دیدید که یک مغازه معمولی در کنار همه کارهایش فعالیت های دینی یک منطقه را سامان می دهد . و امروز ما با این همه سازمان و دستگاه و زارت خانه و تشکیلات عریض و طویل داریم و روز به روز مشکلات بیش تر داریم . نمی خواهم منکر تغییر شرایط بشوم . هر عاقلی می فهمد که امروز شرایط بسیار سخت است و هر عاقلی می فهمد که این ادعا ادعای گزافی نیست که در طول تاریخ بشر از زمان خلق آدم تا امروز هیچ گاه دینداری به اندازه سال۲۰۱۵ سخت نبوده است و تعارفی هم در این نیست اما اگر همان روند و همان فضا وجود داشت امروز مومنین احساس می کردند که باید جان بکنند و زحمت بکشند . پدر و مادر متدین احساس می کردند که برای بیداری فرزنداشان نمی توانند که هر چه که صدا و سیما پخش می کند را بچه شان را رها کنند تا آن ها را ببیند . خانواده متدین احساس می کرد که برای سرگرمی و اوقات فراغت فرزندش باید تلاش کند . خانواده سالم احساس می کرد که برای حفظ روابط شوهرش ، همسرش و یا فرزندش باید کاری بکند . این تنبلی و رخوتی که در بسیاری از طیف مومن ما رخ داده است . که در پاریس برای فلان قضیه مردم راه می افتند و تظاهرات می کنند و در تهران که فکر می کنیم ام القرای اسلام است منتظر هستیم تا شورای هماهنگی سازمان تبلیغات اسلامی بیانیه صادر کند . این سستی و رخوت برای این است که آن فضای رقابتی را نداریم و توهم این است و روی این لغت تاکید دارم چرا که واقعیت بیرونی چیز دیگری است . واقعیت بیرونی آنی است که در موبایل من و شما می گذرد . واقعیت آن چیزی است که در خیابان ها می گذرد و واقعیت بیرونی آن چیزی است که مردم در بیرون با آن دست و پنجه نرم می کنند . از مال حرام و فاسدی که در زندگی هر کدام از ما متاسفانه کم یا زیاد قاطی شده است تا دروغی که به هم می گوییم و فضای غبار آلودی که همه به آن مبتلا شده ایم و باید به سختی بگردیم تا در یک جاهایی ، سردو تا قبر شهید گمنام ، در خانه یک جانباز شیمیایی ، در آه و ناله پدر و مادر یک شهید و یا در خلوت مناجات یک آدم اهل دل به سختی بگردیم و روزنه ایی از نور را پیدا کنیم . راهی در این فضا جز تلاش صادقانه برای عرضه مفاهیم دینی به شکل جذاب و موثر نداریم .
او در پایان سخنان خود گفت : کاری که سرکار خانم عرفانی در « پنجشنبه فیروزه ای » کردند این است که فازغ از همه ی تعارفات و شعار ها ، خداوند به ایشان لطف کرده است که با جذابیت و اثر گذاری و در یک قالب متفاوت و نو و در یک بافت کاملا امروزی و در یک زبان اثر گذار ، مفاهیم بسیار عمیقی مثل زیارت ، توسل ، روابط خانوادگی و بسیاری از مفاهیم ارزشی و سبک زندگی دینی که شاید یکی از مهم ترین مولفه های آن زیارت است را در این رمان کار کنند . از این جهت کاری که انتشارات نیستان و خانم عرفانی کردند بسیار بسیار مهم است چرا که در آن تعارف و شعار و اجبار و تحمیل نیست و مخاطب را صادقانه و بسیار منطقی به یک گفتگو و شنیدن دعوت می کند . به گونه ای که من روایت خودم را می گویم این جاست که خیلی از اتفاقات رخ می دهد که ای کاش ما در طول این سال ها ما به جای فحش ، شعار ، تعارف در مورد خیلی از موضوعات مثل حجاب نهایتا می توانستیم چند کار انجام بدهیم . امروز شما به سختی می توانید یک رمان راجع به حجاب پیدا کنید و هیچ کس تاکنون از خودش نپرسیده است که این کتاب های رنگارنگی که ما درباره ی حجاب منتشر می کنیم ، اگر کسی راجه به حجاب شبهه ای نداشته باشد که اصلا نیاز به این کتاب ها نبود و اگر سئوالی وجود داشته باشد که این کتاب ها به درد او نمی خورد و همین طور راجع به موضوعات دیگر . از امر به معروف و نهی از منکر بگیرید تا ولایت فقیه . مفاهیم و موضوعات ارزشی بسیار قیمتی که ما آن ها را تنزل داده ایم . در مجلس طرحی را مطرح کردند که اگر مثلا خانمی در خودرو روسری اش را برداشت او را ۱۰۰هزار تومان جریمه کنند . چه احساسی به شما دست می دهد از این که یک مفهوم در آسمان را از این قشنگ تر نمی شود پایین کشید و تنزل داد در حدی که ۱۰۰ هزار تومان بده و کارت را بکن و حالا به جای ۱۰۰هزار تومان ، مثل ما که جریمه می کنند می گوییم چه جوری حلش کنیم ۱۰- ۲۰ تومان به طرف بده تا در نظر نگیرد . این همان تنزل دادن است در حالی که همین حجاب ، آنی است که در آن طرف دنیا و در اروپا و آمریکا عده ای به خاطر حفظ آن شغلش را از دست می دهد . بچه اش را از دست می دهد ، زندگی خود را از دست می دهد و کتک می خورد و تحصیلش را رها می کند . کارما به جایی رسیده است که بگوییم اگر روسری ات را برداشتی جریمه ات می کنیم در حالی که در صدر اسلام و طبق قانون شرع ، اگر کسی مسلمان نبود یا مملوک بود و حر و آزاده نبود ، برای این که روسری سرش کند باید می آمد جریمه می داد و مالیات می داد و التماس می کرد تا اجازه بگیرد . این کاری است که ما با خیلی از مفاهیم انجام داده ایم . و امروز جز زیارت امام رضا ( علیه السلام ) چیزی برای ما نمانده است البته اگر پدیده شاندیز بگذارد و یا پارک آبی بگذارد . اگر تبلیغات بازرگانی بگذارد . اگر کمی دقیق نگاه کنیم می بینیم که جز زیارت امام رضا چیزی برای ما نمانده است و خدا این سعادت را به خانم عرفانی داه است که به این ساحت نزدیک شوند . ان شالله که توفیقاتشان روز افزون باشد . قطعا از هر دلی که با خواندن این رمان تکان بخورد قطعا از همه قطرات اشکی که بر صفحات این کتاب بچکد و قطعا از آه ها و نفس هایی که با این کتاب به آسمان می رود و از همه زیارت هایی که با این رمان ممکن است رنگ و رویی دیگری پیدا کند ، ایشان هم سهمی خواهند داشت . انشالله ما هم که در این جلسه هستیم از عنایت علی بن موسی الرضا ( علیه السلام » بهره داشته باشیم.
در ادامه جلسه احمد دهقان به صحبت پرداخت و گفت : یکی از نکات مهمی که در ادبیات دنیا مشاهده می شود این است که رمان ها و داستان هایی با مفاهیم دینی و مذهبی از پر خواننده ترین آثار و از آثار فاخر ادبی است . یعنی در همه ی کشورها اعم از کشورهای شرقی و غربی اگر نگاهی به ادبیات آن کشورها داشته باشیم می بینیم رمان های دینی جایگاه بالایی دارند . برای مثال در روسیه می بینید که کسی مثل تولستوی رمانی مثل جنگ و صلح را می آفریند . یک رمان به عنوان اثری بزرگ که به ظاهر به جنگ با ناپلئون می پردازد اما در درون مایه آن مذهب نقش برجسته ای دارد یعنی کسانی که در داخل آن هستند و مذهبیونی که در آن هستند توانستند نقش مذهب را در این اثر برجسته جلوه دهند . یا در ادبیات کشورهای دیگر با همین موضوعات است که مشهور ترین آن ها کانزاکیس است که با رمان های مذهبی در دنیا شهره شده است .
وی ادامه داد : یکی از نکات مهمی که بعدا می خواهم به کشورمان برگردم در این گونه آثار و نویسندگان این است که نویسندگان این گونه آثار خودشان عمیقا مذهبی هستند اگر به زندگی آن ها نگاه کنید می بینید که شخصی مثل تولستوی که یک ملاک بوده است ، به تدریج زندگی خودش را به گونه ای تغییر می دهد و با مدارسی که ایجاد می کند به عنوان یک قدیس مطرح می شود و بعد از مرگ او مردم او را یک قدیس می دانند. قدیسی که می دانیم در مسیح چه نقش و جایگاهی دارد. زندگی خود را تغییر می دهد و در کنار نوشتن آن گونه هم زندگی می کند یعنی در حقیقت زندگی او مثل نوشته هایش است . حال وقتی که در کشور خودمان می آییم می بینیم که در این ۳۰ ساله چه قدر رمان مذهبی نوشته شده است و اکنون هم در وزارت ارشاد بیش ترین شماره گان برای آثار مذهبی است اما نکته مهمی که وجود دارد کم خواننده بودن آن هاست. مثلا در دسته این گونه آثار می بینیم که زندگی نامه های فراوان در مورد ائمه و در مورد همه افرادی که به لحاظ مذهبی به آنها احترام می گذاریم زیاد است . یک نکته ای که مهم است این است که بسیاری از نویسندگان در کنار دیگر کارهایی که انجام می دهند داستانی هم این گونه می نویسند . جنسم جور خواهد شد با نوشتن یک رمان مذهبی . یعنی رمان جنگی دارم ، رمان علمی تخیلی دارم ، زندگی نامه هم دارم ، چند ورق شعر هم دارم و رمان مذهبی هم می نویسم . من فکر می کنم چیزی که در این جا و در بین نویسندگان خودمان مطرح است این است که آن هایی که عمیقا مذهبی بودند و یا عمیقا مذهبی می نگریستند آثار بهتری را نوشتند . همان طور که آن هایی که علمی فکر می کردند داستان های علمی تخیلی بهتری نوشتند و آن هایی که عمیقا علمی کار کردند آثار بهتری را نوشتند در مقابل انسان های چند کاره ای که یکی از کارهایشان نوشتند داستان های علمی تخیلی است .
وی اضافه کرد : این موضوع در رمان در کشور خودمان به شدت مشهود است که کسانی که مذهبی هستند و یا مذهبی فکر می کنند و یا می دانند که چه می خواهند بگویند ، بهتر می توانند مساله را برای مخاطب خودشان بیان کنند . یکی از نکات مهمی که در نوشتن رمان به ویژه رمان مذهبی – البته نمی خواهم رمان پنجشبه فیروزه ای را بگویم رمان مذهبی است و آن را یک گوشه بگذارم و گونه خاصی به آن بدهم و بخواهم آن را از رمان جدا کنم چون این کتاب رمان است . رمان رمان است و بعد رمان مذهبی است – وجود دارد و در مورد نویسندگان آن مطرح است چرا که من دغدغه این موضوع را داشتم که هر کس چه می کند این بود که آن ها رمان های بهتری می نویسند و مخاطب خودشان را بهتر جذب می کنند . برای مثال می گویند که نقل شده است که پیامبر در فلان جا به دنیا آمد ، این گونه زندگی کرد ، ازدواج کرد و … . در دنیای مدرن این مذهب نیست و فراتر از آن است . آن ها می فهمند که در دنیای مدرن مذهبی کیست ، مذهب چیست و مذهبی فکر کردن چه ویژگی هایی دارد و همان را برای مخاطبشان عرضه می کنند .
این نویسنده افزود : یکی از نکات مهمی که من در پنجشنبه فیروزه ای دیدم این بود که نویسنده مخاطب خودش را می شناخت یعنی می دانست برای چه کسی می نویسد . او برای کسی می نویسد که در دنیای امروز زندگی خودش را می گذراند با همه ی مواهب ارتباطی آشنا است و می خواهد مذهبی هم بماند ما فکر می کنیم کسی که چت می کند غیر مذهبی است و کسی که چت نمی کند مذهبی است در حالی که در دنیای امروز خیلی متفاوت است آدم مذهبی می تواند در بلاد کفر باشد. این مفهوم مذهبی بودن خیلی گسترده است . خدا را بپرستند ، قدیسین را بپرستند ، ائمه را بپرستند ، دیندار باشند و آن چه که دین می گوید عمل کنند .به نظرم این مخاطب شناسی بسیار خوب بود .
یکی از نکات مهمی که من در پنجشنبه فیروزه ای دیدم این بود که مخاطب خودش را می شناخت یعنی می داند که چه کسی قرار است این کتاب را بخواند و از طرف دیگر می داند آدم ها در داستان چگونه رفتار می کنند . این گونه نیست که نداند این فرد چگونه رفتار می کند . مثل این نیست که مثلا یک چیزی را نداند و برود در مورد آن تحقیق کند و یک چیزی را حال غلط یا درست بیان کند . اصلا این گونه نیست در حالی که واقعا می داند . نکته مهم دومی که وجود دارد جسارتی است که نویسنده به خرج می دهد در رمان های مذهبی کمتر این جسارت دیده می شود که نویسنده ای به سراغ شخصیت های متفاوتی برود و آدم ها رفتار خودشان را داشته باشند نخواهد آدم های داستانش را به مانند عروسک بگرداند آن گونه که خودش می خواهد . آدم ها همگی رفتار خودشان را دارند و آزادانه در دنیای این قصه می روند و می آیند اما نهایتا یک نگاه در این قصه وجود دارد . این جسارت نویسنده مهم است . من کمتر در کتاب های خودمان دیده ام که این شجاعت و جسارت وجود داشته باشد که نویسنده این گونه شخصیت ها را آزاد بگذارد که در داستان بگردند و این کار بزرگی است که در این عرصه اتفاق افتاده است . نکته مهم دیگر این است که ما در رمان هایمان می گوییم فلانی ، فلان شخصیت را به ادبیات ما معرفی کرد . مثلا یک رمان نویس ما که مشهور هم است بگوییم او شخصیت سلمانی و آرایشگر را به ادبیات ما معرفی کرده است . من فکر می کنم پنجشنبه فیروزه ای زیارت را در ادبیات ما ماندگار می کند و می تواند ماندگار کند به این معنی که بفهمیم زیارت با معرفت چیست . ما گاه در کلیشه صحبت می کنیم اما گاه به معنای آن کلمات هم توجه می کنیم . این اثر، اثری است که می خواهد ما را به آن جا ببرد . این رمان آغاز و سر رشته برای حرکت یک نویسنده است که در عرصه ای که گشوده است و دارد پیش میرود . این رمان می تواند یک اوجی در این لحظات تنهایی ادبیات ما باشد . ما باید قدر این دوست خوب خودمان را در این لحظات تنهایی بدانیم .
سپس سارا عرفانی به صحبت پرداخت . او در سخنان کوتاه خود گفت : از حاج آقا زائری و آقای دهقان بابت نکاتی که گفتند تشکر می کنم . بیش تر این جا آمدم تا از تمام کسانی که زحمت کشیدند تا این کتاب نوشته شود تشکر کنم . نوشتن این کتاب ۴ سال طول کشید . شروع این کتاب زمانی بود که دختر من یک ساله بود و وقتی که یک ساله شد و تقریبا سختی های تا یک سالگی تمام شد ، من تصمیم گرفتم این کتاب را بنویسم .نمی دانستم که چقدر قرار است این کتاب طول بکشد فکر می کردم که یک سال طول بکشد اما زمانی که پیش رفتم دیدم که امکانش نیست با این سرعت کار را بنویسم . مجبور بودم که شب ها بعد از آن که بچه خوابید بنویسم و یک فرصت با فراغ بالی پیدا کنم تا بتوانم بنویسم . خلاصه این که مسائل این چنینی وجود داشت که بالاخره طی شد و این کتاب نوشته شد . بازخورد هایی که در همین چند روز که کتاب منتشر شده است گرفتم این بود که به من نشان داد که هر کس قرار است با این کتاب خودش یک ارتباط دلی برقرار کند و آن چیزی که در قلب خودش می گذرد و ارتباطی که خودش با امام رضا ( علیه السلام ) دارد ، آن ارتباط هست که باعث می شود آن فرد برداشت ویژه ای از داستان داشته باشد . من شاید این وسط فقط یک واسطه باشم برای آن اتفاقی که در دل هر کسی می افتد . یعنی به تعداد کسانی که این داستان را می خوانند و ارتباطی که خودشان با امام رئوف دارند ، آن اتفاقی که می افتد به حال خودشان ربط دارد و می توانم بگویم فقط این میان من فقط یک واسطه هستم و همین واسطه بودن هم شاید تنها دارایی من از این داستان باشد و تنها چیزی که بعد از این ۴ سال من به آن رسیدم همین باشد . همین واسطه بودن برای آن حال خوب باشد و آن ارتباطی که مخاطب با امام رضا ( علیه السلام ) برقرار می کند . انشالله که این گونه باشد و انشالله کسانی که این حال خوب قسمتشان می شود در زیارتشان ما هم سهم کوچکی داشته باشیم و همین برای من بس است . من قطعا دنبال چیز دیگری نیستم و همین برای من یک دنیا ارزش دارد .