برنامه های معرفی کتاب تکراری هستند
به نظر میرسد که ادبیات داستانی در رسانه مهجور واقع شده است. کمتر روزنامه، نشریه یا خبرگزاریای را میبینیم که داستان نویسنده نوقلمی را منتشر کند. برخی نشریات مانند «ادبیات داستانی» هم که در این حوزه فعالیت میکردند، نتوانستند ادامه حیات بدهند. دلیل این اتفاق چیست؟
متأسفانه این مشکل وجود داشته و دارد. زمانی من در سایت «لوح» بودم و میدیدم که بیتوجهی به بخش ادبیات وجود داشت. آن زمان به جز سایت لوح، سایت دیگری نبود که به ادبیات بپردازد. در این زمینه داریم کمکاری میکنیم. در حوزه شعر وضعیت بهتر است چون راحتتر دیده میشود؛ در حالی که تأثیرگذاری داستان طولانیمدت است. نوجوانان و جوانان به سمت داستان بلند و رمان گرایش دارند اما برای معرفی آن، چه در فضای مجازی و چه در رسانههای رسمی،کمکاری میشود. بچههای ادبیات انقلاب کمتعداد هستند و کتابهای رمان و داستانی که مینویسند، اندک است. نویسندگان کمی به جامعه معرفی میشوند و کتابهای اندکی در حوزه ادبیات انقلاب تولید میشود. خوب است که بخشی از هزینههایی که دارد جاهای دیگر صرف میشود، برای تربیت نویسنده و تولیدات ادبی هزینه شود. داستاننویسی منافع مادی برای نویسنده ندارد. مثلاً نگارش آخرین رمان من (پنجشنبه فیروزهای) ۴ سال طول کشید. این همه زمان و انرژی با میزان دریافتی حقالتحریر برابری نمیکند و اگر آن کتاب یک چاپ هم بخورد، نویسنده دلسرد میشود. روی ادبیات داستانی باید سرمایهگذاری شود که نمیشود. گاهی برای کتابهای بیکیفیت و کممخاطب سرمایهگذاری میشود اما در سوی دیگر ماجرا می بینیم که کارهای خوب حمایت نمیشوند.
به نظر میرسد پرداختن به ادبیات داستانی در نشریات کمرنگ است. گویا تعداد کمی از نشریات به این ماجرا میپردازند؟
همینطور است. فقط نباید به یک نشریه «همشهری داستان» بسنده کرد که مخاطب خاص حرفهای دارد. باید چند نشریه ادبیات داستانی داشته باشیم تا مخاطب حق انتخاب داشته باشد.
ضمن اینکه در این نشریه فقط چهرهها قلم میزنند و نوقلمها فرصتی برای بروز و ظهور ندارند.
همینطور است. چنین نشریهای فقط سراغ درجه یکهای ادبیات داستانی میرود در حالی که ما در سایت لوح به سراغ نوقلمها میرفتیم و داستانهایی را که سطح خوبی داشتند، منتشر میکردیم. ناشران و نشریات زیادی هستند که خواهان چاپ کارهای حرفهای هستند اما نوقلمها فرصتی ندارند. این فضا باید وجود داشته باشد و جای آن خالی است. نهادهای مسؤول در این زمینه کمکاری میکنند و به جلسات هفتگی و ماهانه خنثی اکتفا کردهاند. افراد زیادی (بویژه خانمها) در این جلسات شرکت میکنند ولی خروجی ندارد و این یعنی اثرگذاری آن کم است. این نشستها هم باید آسیبشناسی شود که برای اثربخش کردن آنها چه باید کرد؟ آیا باید استادانش تغییر کنند؟ یا شیوه جلسات عوض شود؟ یا ارتباط با ناشران شکل بگیرد؟ عدهای باید پای کار بیایند. متأسفانه بسیاری از نویسندگان میگویند که ما کلاس برگزار نمیکنیم و نویسندگان مذهبی هم علاقهای به حضور در کارگاههای داستاننویسی ندارند. میگویند که کار ما فقط نوشتن است و احساس وظیفه نمیکنند. اگر کسی حرفی برای گفتن دارد و کتابهایش مورد اقبال واقع میشود و در جبهه ادبیات انقلاب هست، باید حرفش را بزند و زکات دانش که نشر آن است را بپردازد. گاهی باید از خودشان هزینه کنند و به مناطق محروم بروند.
یعنی جای اردوهای جهادی برای تربیت نیروهای انقلابی در حوزه داستاننویسی خالی است؟
همینطور است. آقا گفتند جنگ نرم. پس باید در حوزه فرهنگی، تولیدات انقلابی و ارزشی را بیشتر کرد. خاکریز ادبیات انقلاب خالی است و تعدادمان کم است. لذا در طولانیمدت از این جا ضربه میخوریم.
رسانه چطور میتواند به ماجرای کتابخوانی کمک کند؟ مثلاً جایی همچون رسانه ملی که قدرت تأثیرگذاری بالایی دارد، چه نقشی ایفا کرده است؟
اخیراً چند تیزر سینمایی برای کتابهای «دختر شینا» و «رؤیای نیمهشب» آماده شده است و بازیگران خوبی هم دارد تا تماشاگران را جذب کنند که بروند کتاب بخوانند. این کار خوبی است که تازه آغاز شده و چه خوب است که با سرعت بیشتری برای کتابهای دیگر هم انجام شود. جای تبلیغات کتاب با استفاده از جذابیتهای رسانهای و سینمایی خالی است. در برنامههای مناسبتی تلویزیون، میهمانان معمولاً خوانندگان، بازیگران و فوتبالیستها هستند؛ تا حدی که همان فرد را طی یک روز در چند شبکه میبینیم. پرسشهای بسیار سطحی هم از این میهمانان میپرسند. یک بار هم نپرسیدهاند که کتاب مورد علاقه شما چیست؟ کار رسانه این است که سطح مخاطب را بالا ببرد. جای اهالی فرهنگ و ادب در برنامههای مناسبتی تلویزیون خالی است. البته اخیراً تلویزیون قدمهایی برداشته و برنامه «کتاب باز» را با قالبی جدید و جذاب روی آنتن برده است. سالها جای چنین برنامهای در رسانه ملی خالی بود. معمولاً برنامههای معرفی کتاب، قالبی و تکراری هستند و جذابیتی برای مخاطب ندارند. تلویزیون میتواند چند نویسنده مخاطبپسند را دعوت کند که درباره کتابهایشان صحبت کنند. میگوییم که چرا ایرانیها کم کتاب میخوانند ولی باز هم رسانهها کار خلاق و جذابی برای تبلیغ کتابخوانی ندارند.
اقتباسهای سینمایی به دیدهشدن کتابها چقدر کمک میکند؟ مثلاً بسیاری هوشنگ مرادی کرمانی را به خاطر «قصههای مجید» میشناسند.
خیلی تأثیرگذار است. فیلمنامهنویسهای ما کمتر سراغ آثار داخلی میروند. کسی برای معرفی و تبلیغ کتاب دل نمیسوزاند.
بسیاری از شاعران اشعار خود را در شبکههای اجتماعی تبلیغ میکنند اما کمتر نویسندهای را میبینیم که آثارش را در این فضا تبلیغ کند. دلیلش چیست؟
شاید نگاه مخاطبان به این ماجرا چندان مثبت نباشد. مثلاً من صفحه اینستاگرام دارم. در آن صفحه از دغدغههای زندگی و روزمرههایم مینویسم اما وقتی درباره کتابهایم مطلبی میگذارم، برایم نظر میگذارند که چقدر از کتابهایت نوشتی، اینقدر کتابهایت را تبلیغ نکن! متأسفانه در فضای ادبیات وقتی نویسندهای از کارش مینویسد، همه به او برچسب میزنند که چقدر خودت را تبلیغ میکنی! آنقدر حمایت ما از ادبیات داستانی کم است که وقتی درباره کتاب مینویسیم، همه خرده میگیرند. فضای تبلیغاتی برای ادبیات داستانی بسیار محدود است. لازم است که صدا و سیما با هزینههای کمتری، کتاب را تبلیغ کند. چون کتاب درآمدی ندارد. من یک کانال تلگرام درباره معرفی کتاب با نام «حوض فیروزه» ایجاد کردم و در آن، کتابهای خوبی که خواندهام یا خواندهاند را معرفی میکنم.
رسانههای رسمی چندان کمکی به تبلیغ ادبیات داستانی نکردند. فکر میکنید شبکههای اجتماعی بتوانند این کار را انجام دهند؟
به نظرم کاری که رسانه رسمی میتواند انجام دهد، مؤثرتر است. البته صفحات زیادی در شبکههای اجتماعی هستند که کتابهای خوب را تبلیغ میکنند اما فراگیری مخاطب آنها به اندازه رسانههای رسمی (همچون رسانه ملی) نیست.
نو شدن ساختار برنامهها و گزارشهای معرفی کتاب در رسانههای رسمی را چقدر ضروری میبینید؟
ما همیشه باید به این فکر باشیم که از کلیشهها فاصله بگیریم زیرا مخاطب امروز، سختپسند است. مثلاً ساخت تیزرهای سینمایی برای معرفی کتابهای داستانی و رمان قدم مثبتی بود. گاهی هم این تیزرها در فضای مجازی منتشر میشود. کتابهای خوبی که دیده نشدهاند، نیازمند حمایت و تبلیغ هستند. لازم است که روزنامهها و نشریات با قلم و قالبی جذاب کتاب را معرفی کنند تا مخاطب جذب خواندن آن کتاب شود. باید به دنبال شیوههای جدیدی بود. متأسفانه برنامههای معرفی و نقد کتاب و ترویج کتابخوانی به میزگردهایی خستهکننده خلاصه شده است؛ در حالی که این دست برنامه ها باید نشاطآور باشند.
منبع: http://www.qudsonline.ir/news/406945