هیچ چیز آن قدر سخت نیست که ما سخت تصورش می کنیم. سفرهای خاص و اردوهای جهادی و دل را به جاده زدن، دل پرجرات و صبر زیاد می خواهد؛ حالا اگر بچه های کوچک تان هم همسفر شما در این راه باشند، تردیدتان برای راهی شدن، کاملا منطقی و قابل درک است. این طور که دیده ها و شنیده هایمان می گویند، سفر با بچه کوچک، شرایط خاصی می خواهد که آرامش پدر و مادر و بچه فراهم باشد اما ما مثال نقض های جالبی سراغ داریم. مستند کودکانه «دورت بگردم ایران»، درباره سفر ده روزه دو خانواده بچه دار به بوشهر و حاشیه خلیج فارس و بندر سیراف بود که تجربه های ایرانگردی شان به تصویر کشیده و در عید نوروز پخش شد. همین موضوع و این سفر خاص، بهانه ای بود که با سارا عرفانی، مادر یکی از خانواده های این سفر دسته جمعی صحبت کنیم و از تجربه سفرهای ماجراجویانه شان همراه با دو دختر کوچک شان بپرسیم؛ سفری که هرکسی با بچه یا بچه های کوچک، حاضر به تجربه اش نیست. البته این طور که معلوم است، خاطرات خوش در کنار همه اتفاقات خوب و بدش، همه آن چیزی است که خانواده خانم عرفانی و همسفرهایشان، تجربه اش کردند؛ تجربه ای که مرور خاطراتش هم لبخند به لبشان می آورد.
سارا عرفانی و همسرش، قبل از بچه دار شدن آدم های راحت سفری بوده اند؛ آنها عکسی از یک طبیعت دنج می دیدند و یک دفعه تصمیم به سفر می گرفتند؛ کوله شان را پر می کردند و همان روز یا نهایتا فردای آن روز حرکت می کردند. برای همین، همان زمانی که به بچه دار شدن فکر کرده اند، به سفرهایشان هم فکر می کرده اند. او از تصورهایش قبل از بچه دار شدن درباره سفر رفتن با بچه کوچک برایمان گفت: «واقعا فکر می کردیم چقدر می تواند برایمان سخت باشد. آن قدر از دور و اطرافمان تجربه های سخت و ناخوشایند شنیده بودیم که راستش را بخواهید کمی ترس برمان داشته بود. همه توصیه می کردند که تا بچه دار نشدید، سفرهایتان را بروید، خوشی هایتان را بکنید که بعد از آن دیگر نمی توانید. هرچقدر هم می خواستیم بی تفاوت باشیم و خودمان را به آن راه بزنیم که نه این طور نیست؛ باز هم نمی توانستیم. واقعیت این است که بعضی وقت ها این حرف ها برای زوج های جوان آنقدر زیاد می شود که ناخودآگاه روی آدم تاثیر می گذارد.» همانی ماندیم که بودیم
وقتی به خانم عرفانی می گوییم این حرف ها روی آنها که خیلی سفر را آسان می گرفتند تاثیر داشته می گوید: «واقعا همین طور بود؛ تا قبل از بچه دار شدن، ما خیلی یکدفعه ای تصمیم به سفر می گرفتیم، دو تا کوله مان را پر می کردیم و راه می افتادیم. اما وقتی می بینی یک نفر، دو نفر، سه نفر و جمع زیادی از آدم های دور و برت این حرف را می زنند، ناخودآگاه ذهنیتت خراب می شود و فکر می کنی که نکند واقعا این طور باشد؟» اما برای خانم عرفانی و همسرش این طور نبوده است: «وقتی در موقعیت قرار گرفتیم، سعی کردیم امتحان کنیم، همان روال سابق را ادامه بدهیم و سفرهایمان را راحت بگیریم و آن را از خودمان و از همه مهم تر از بچه هایمان دریغ نکنیم؛ ما این کار را کردیم و خدا را شکر نتیجه هم گرفتیم.» برای خوش گذشتن، تلاش کردم
اصلا منظور از سخت نگرفتن دقیقا چه است؟ مگر دیگران سفرهایشان را سخت می گیرند؟ «خب من دخترم دو ماهش بود که با ماشین شخصی خودمان به مشهد رفتیم. فکر می کنم خیلی از آدم ها این ریسک را نکنند ولی ما این کار را کردیم و خدا هم با ما یار بود و در طول سفر، دخترم تقریبا تمام طول راه را خواب بود و خیلی اذیت نشدیم. همین تجربه خوب اولین سفر هم باعث شد که به سفرهایمان ادامه بدهیم. مثلا یادم هست که در یکی از همین سفرهایمان، با خانواده ای همسفر بودیم که دو بچه کوچک داشت و واقعا کلافه و عصبی بودند. مادر خانواده مدام به ما می گفت من که دیگر تا بچه هایم بزرگ نشوند، هیچ مسافرتی نمی روم.» اما خانم عرفانی هیچ وقت به این حد از خستگی نرسیده است که این حرف را بزند: «خب معلوم است که نوع سفر با بچه با سفر بدون بچه خیلی فرق می کند و شرایط خاصی را می خواهد ولی من برای این که این اتفاق برایمان نیفتد تلاش کردم؛ یعنی حالت عادی اش این است که سفر با بچه سخت و پرفشار است اما باید برایش برنامه داشت، ذهنیت را عوض کرد و به آن فکر کرد تا بتوانیم با هر تعداد از بچه هم خوش بگذرانیم.» دو بچه که چیزی نیست
در دورت بگردم ایران، خانواده خانم عرفانی، نوع متفاوتی از سفر همراه با بچه هایشان را تجربه کردند:«همه چیز کاملا بستگی به پدر و مادر دارد و تحت هیچ شرایطی نمی شود نسخه یکسان برای همه خانواده ها پیچید. بعضی ها ترجیح می دهند آن قدر صبرکنند تا بتوانند هزینه هواپیما را پرداخت کنند و با آن راحت هستند؛ بعضی ها هم با ماشین شخصی راحت هستند و دست شان بازتر است. برای همین است که هیچ وقت به کسی توصیه نمی کنم که چطور سفر کنید چون حال هرکسی با دیگری فرق می کند. همراهی با گروه دورت بگردم ایران، جنس سفرش فرق می کرد. در این سفر ما بیشتر از همیشه کودک محور به سفر رفتیم. اولویت ما خوش گذشتن به بچه ها بود؛ این که به بچه ها اجازه بدهیم در سفر پرسشگر باشند، تجربه کنند و حواسشان به اطرافشان باشد. در کنار بچه ها، خانواده ها هم حریم آنها بودند و همراهی شان می کردند. جالبی ماجرا این بود که خودمان قدم در ماجراجویی هایی می گذاشتیم که تجربه های جدید و نابی را به دست آوریم.» البته ماجراجویی خانواده خانم عرفانی محدود به این سفر نبوده است: «پیش از این سفر هم سعی می کردیم تا جایی که می توانیم این حس کنجکاوی و دیدن اتفاقات جدید را در سفر از دست ندهیم ولی این بار بیشتر از همیشه بود.» پیش از این هم تجربه سفر به این شکل داشتید؟ «چند سال پیش، ما همراه با بچه هایمان به اردوی جهادی اهواز و خوزستان رفتیم؛ سفری که می توانست در نوع خودش اذیت کننده باشد اما واقعا این طور نبود. خیلی ها فکر می کنند سفر به اردوهای جهادی با بچه اصلا ممکن نیست ولی من خانواده هایی را آنجا دیدم که نه تنها با وجود دو یا سه بچه، کاملا همه چیز را مدیریت می کردند، بلکه همه برای مشکلاتشان به مادر آن خانواده مراجعه می کردند و او برایشان حل می کرد. شاید باورتان نشود که من فکر می کردم چه کار بزرگی می کنم که با دو بچه کوچک به این سفر می روم ولی وقتی به آنجا رفتم، حرفم را پس گرفتم.» سفر و تجربه
البته معلوم است که تعریف خوشگذرانی از نظر آدم های مختلف فرق می کند: «من و همسرم همراه با بچه هایمان خیلی سفر رفته ایم؛ سفرهایی که خیلی شرایط خاص و ویژه ای هم برای همسفرهای کوچکمان نداشت تا در ایده آل ترین شرایط باشند و به ما کاری نداشته باشند و اذیت نکنند و اذیت نشویم، اما با این اوصاف به همه مان خوش می گذشت. مثلا به روستاهای دور اقوام می رفتیم. بچه ها فضای روستا را می دیدند، بازی می کردند، خاکی و کثیف می شدند و من از این که آنها چنین فضایی را تجربه می کردند، لذت می بردم؛ اصلا هم غصه کثیفی و مریضی شان را نمی خوردم؛ چون هرچه بیشتر حساسیت به خرج بدهیم، نتیجه برعکس می گیریم. اگر یک سفر این شکلی باشد، همان سفری است که ما درباره اش می گوییم که این سفر به ما خوش گذشت اما برای یک خانواده دیگر شاید این سفر اصلا آن چیزی نباشد که دلشان می خواهد.» دو نفره هایتان را فراموش نکنید
یعنی هرکسی که فکر می کند سفر با بچه خیلی سخت و بدون بچه آرامش است، عذاب وجدان داشته باشد که پدر و مادر بدی است؟ خانم عرفانی با این که سفرهای متفاوت مثل جهادی، مستندسازی و سفر به شهر و روستاهای بدون امکانات را تجربه کرده است، این طور فکر نمی کند: «به نظرم تفکر غلطی در بین بعضی از خانواده ها رواج دارد که پدر و مادر نباید به خاطر خودشان، بدون فرزندشان جایی بروند. در صورتی که من فکر می کنم این نگاه غلطی است. همان قدر که پدر ومادر از بودن فرزندشان لذت می برند، نیاز به زمان های کوتاهی هم برای تفریح و گردش های دو نفره دارند. البته من این حرف را درباره سفر نمی زنم اما زمان هایی برای یک گردش کوتاه دو نفره می تواند خستگی شان را از تن بیرون کند. همین زمان کوتاه باعث می شود دیگر این آرامش دو نفره را در سفر لازم نداشته باشند.» بچه بیشتر، حساسیت کمتر
همسفر خانواده خانم عرفانی در این سفر، خانواده آقای صدوقی بوده اند. آنها با چهار بچه، دلشان را به دریا زده و همراه این سفر ده روزه متفاوت شده بودند: «همسفر ما نگاهش به سفر از ما قشنگ تر بود و سفر را از ما راحت تر گرفته بودند. اصلا می دانید چیست؟ به نظر من برای یک بچه می شود سخت گرفت که دست نزن، مواظب باش، نخوری زمین، اما تعداد بچه ها که بیشتر می شود، دیگر چاره ای جز راحت گرفتن نداری. همین می شود رمز موفقیت و خوشحالی تان در سفر.» یعنی این سفر با همه ماجراهایش، هیچ وقت به جایی نرسید که از رفتن پشیمان شده باشید؟: «اصلا و ابدا؛ اتفاقا بیشتر از همیشه به ما و مهم تر از همه به بچه ها خوش گذشت و تجربه های نابی به دست آوردیم که در سفرهای دیگر ممکن نبود؛ آن قدر که احساس می کنم از این به بعد حس ماجراجویی و کنجکاوی بیشتری داریم و هرچیز ساده ای می تواند خوشحالمان کند. اگر قرار به سختی و پشیمان شدن باشد، سفر جهادی، سفر سخت تری است که البته آن هم برایمان شیرین و البته گذرا بود.» کمی سخت و خیلی پرهیجان
خانم عرفانی از اتفاقات هیجان انگیز این سفرهای ظاهرا سخت برایمان گفت: «می دانید؛ بچه ها خیلی راحت خوشحال می شوند و با اتفاقات ساده و خیلی کوچکی خوش می گذرانند. کاش این فرصت و لذت را برایشان فراهم کنیم و به بهانه های مختلف، این روزهای خوب را از بچه هایمان و البته از خودمان دریغ نکنیم. مثلا در یکی از روزهای سفر، ماشین در شن گیر کرد. یک طرف ماجرا ما بودیم که تلاش می کردیم از شن خارج بشویم و طرف دیگر بچه هایمان بودند که شن بازی می کردند و برخلاف ظاهر قضیه، خیلی هم بهشان خوش گذشت. چیزی که اهمیت دارد این است که بدانیم قرار نیست همیشه در شن بمانیم و بالاخره از اینجا نجات پیدا می کنیم؛ ولی خاطره ای که از تلاش ما و بازی بچه ها از آن روز ماند برای همه مان خاطره خوب و البته پرهیجانی بود.»
منبع: روزنامه جام جم ۴ تیرماه ۱۳۹۸