به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، در سالهای اخیر نویسندگان جوان بسیاری پا به عرصه قلم گذاشتند، نویسندگانی که در مدت زمان کوتاه آثارشان آنچنان حائز اهمیت شد که توانستند جوایز مختلفی را از آن خود کنندف سارا عرفانی یکی از این نویسندگان است، نویسندهای که در داستانهایش اعتقادی به خطکشیهای جنسیتی و زنانه نداشته است، فعالیت جدی او در عرصه نویسندگی با «لبخند مسیح» نمایان شد، اثری که توانست رتبه اول جشنواره سراسری بانوی فرهنگ در سال ۸۵ را از آن او کند.
«پنجشنبه فیروزهای» دیگر اثر این نویسنده بود که توانست تحسین منتقدان را برای وی به ارمغان بیاورد، اثری که جایزه شهید غنیپور آن را در سال ۹۴ به عنوان اثر برگزیده معرفی کرد. بسیاری پنجشنبه فیروزهای را نقطه عطف کارنامه کاری این نویسنده میدانند. اثری که با یک داستان سریع و سرضرب آغاز میشود. با روایتی از یک دانشجو که مخاطب میتواند به سادگی با آن همذات پنداری کند؛ دانشجویی که اهل ادا در آوردن نیست. اما رمان پس از این پیشدرآمد وارد رابطه ظریف چند دختر دانشجو میشود که برای زیارت به مشهد مقدس وارد شدهاند. شاید اوج رفتار عرفانی در نگارش این رمان و رو در رو قرار دادن سبکهای مختلف زیستی در رمان را بتوان در این بخش رمان جستجو کرد. عرفانی با زیرکی و در عین حال رعایت جنبههای مختلف عفاف، مخاطب را به درون تو در توی ذهن دختران جوان دانشجویی میبرد که در این سفر همراهند.
عرفانی نویسندهای بیحاشیه است که میداند از دنیای نویسندگی چه میخواهد؟ او در زوایای پنهان تاریخ دینی و مذهبی به دنبال راهکاری برای جل مسائل اجتماعی امروز بشر است، آخرین کتاب او «دختر ماه» که رمانی است بر مبنای زندگی حضرت معصومه(ص) در دست انتشار است. با عرفانی درباره ادبیات دینی، ضرورتها و چالشهای پیش رو به گفتوگو نشستیم، متن این گفتوگو به شرح ذیل است:
*شما جزو زمره نویسندگانی هستید که در روایای پنهان تاریخی مذهبی به دنبال راهکار برای حل مسائل اجتماعی انسان امروز بودهاید، در شرایط امروز اجتماعی ایران چه دیدید که با این شیوه بدنبال حل آن هستید؟
به نظرم خیلی از مشکلات اجتماعی ما، ریشه در مسائل اعتقادی دارد. در حقیقت می شود، یک جور دیگر گفت، دین و مذهب آمده تا به انسانها کمک کند بهتر زندگی کنند. برای همین در جزئیترین مسائل زندگی هم وارد شده و راهکار ارائه داده است. لذا من تلاش کردم این دو مقوله را به هم پیوند بزنم. بعضیها اصرار دارند بگویند من داستان مذهبی مینویسم. اما در حقیقت داستانهایی مینویسم که شاید دغدغه بسیاری از انسانها باشد و بخشی از آن برمیگردد به مسائل مذهبی که با ابعاد اجتماعی زندگی گره خورده است.
* ادبیات دینی هنوز آنطور که ضرورت دارد، مورد توجه نویسندگان به ویژه نویسندگان جوان ما قرار نگرفته است، به عبارت دیگر بسیاری از المانهای مذهبی و دینی در کشور ما که محل رجوع و توجه مردمی است توسط بدنه داستان نویسی ایران مورد توجه و دستمایه برای نوشتن قرار نمیگیرد. نویسندگان شبهروشنفکر معمولاً میگویند که رمان قالبی مدرن است و نمیتوان از آن برای استفاده از مفاهیم سنتی استفاده کرده، از همین روست که اساساً چیزی بنام رمان دینی نداریم. نویسندگان این طیف نیز معمولاً آثاری که خلق میکنند، اسم رمان دینی را یدک میکشد نظر شما در این زمینه چیست؟
بله متاسفانه این مشکل وجود دارد. نویسندگان اینطور حساب کتاب میکنند که اگر داستان دینی بنویسند طیف وسیعی از مخاطب را از دست میدهند و شاید واقعا هم همینطور باشد. بعضی از رمانهای دینی آنقدر پیامهای گل درشت و کلیشهای به مخاطب میدهند که دل زدگی ایجاد میکنند یا به شدت ضعیف هستند. به نظرم زمان آن رسیده که بتوانیم یک تعادل منطقی ایجاد کنیم بین تکنیک قوی و محتوای دینی. برایم جالب بود چند نفر از منتقدان کتاب “پنجشنبه فیروزهای” در جلسات، اذعان کردند که این رمان، پلی زده بین رمان مدرن و رمان مذهبی. البته به نظرم هنوز ابتدای راه هستیم. اما در قدم اول، باید بتوانیم مخاطب را نسبت به این گونه ادبی، خوشبین کنیم تا حس منفی نداشته باشد.
* برخی از نویسندگان روشنفکر معتقدند که جامعه ایران یک جامعه نیمه سنتی است که از حالت سنتی به سمت مدرن پوست اندازی میکند، در چنین شرایطی نوشتن از آیینها و سنتها چه توجیهی دارد؟ نظر شما در این زمینه چیست؟
به نظرم اینکه یک جامعه به سمت مدرنیسم برود، هیچ منافاتی با دینداری ندارد. ما میتوانیم یک جامعه دین مدار مدرن داشته باشیم. این روشنفکرانی که شما از آنها صحبت میکنید احتمالا همان هایی هستند که معتقدند دین، برای هزار سال پیش بوده و الان کارایی ندارد. ما چنین اعتقادی نداریم. آیینها و سنتهایی که منطبق با دین باشند، با شرایط امروز و جامعه مدرن هم قابل تطبیق هستند.
*ادبیات داستانی در سالهای اخیر کم رونق بوده است، به عبارت بهتر در ده سال گذشته شاهد این هستیم که ادبیات داستانی رونق دهه ۶۰ و ۷۰ را ندارد، گویی نویسندگان ما دچار سرخوردگی شدهاند، چرا چنین است؟
دلایل مختلف دارد. شاید یکی از آنها بی توجهی و عدم حمایت سازمانها و نهادهای مربوطه به کتاب و نویسندگان باشد. به نظرم با نگاهی به وضعیت نویسندگان و حق و حقوق آنها در کشورهای دیگر، بشود به بخشی از پاسخ رسید. در کشور ما، یک نویسنده مجبور است یکی دو سال وقت بگذارد یک رمان بنویسد که در خوبترین حالت، ده درصد از درآمد کتاب به او تعلق بگیرد. این ده درصد، معمولا معادل حقوق یک یا دو ماه یک کارمند است. طبیعی است که نویسنده دچار سرخوردگی می شود. حساب کتاب میکند میبیند اگر بخواهد با جان و دل بنویسد و روی نوشتن تمرکز کند، از گذران زندگی باز میماند. هیچ تمهیدی برای این مشکل اندیشیده نشده است. نویسنده همیشه این نگرانی را دارد که باید در کنار نوشتن، کار دیگری انجام دهد. با این اوضاع، همین که هنوز نویسندگان می نویسند و هنوز کتاب چاپ می شود خودش جای امیدواری دارد.
* یک بعد از کم کار بودن نویسندگان در ادبیات دینی را شاید بتوان به این موضوع ربط داد که ادبیات دینی معمولا با نقد بسیار از سوی جامعه مواجه میشود، نقدی که در بسیاری از موارد با حب و بغض شخصی و نقد شخص نویسنده یکی میشود و به جای اثر این نویسنده است که مورد انتقاد قرار میگیرد، چرا بعد از همه اینسال نتوانستهایم بین این دو تمیز قائل شویم و نقد را گسترش دهیم.
متاسفانه بعضی منتقدان، کارکرد نقد را به درستی نشناختهاند. فکر میکنند همین که از کتاب، چهار تا اشکال پیدا کنند و با همان چهار تا اشکال، کتاب را با خاک یکسان کنند کافی است و به رسالت خودشان وفادار ماندهاند. در حالیکه نقد حقیقی این نیست. بعضی از جلسات نقد پنجشنبه فیروزهای، منتقد آنقدر حرفهای نقد کرده که من در همان جلسه، خیلی چیزهای جدید یاد گرفتهام و با اینکه اشکالات کتاب را گفته سر سوزنی ناراحت نشدهام. چون نقد حرفهای کرده است، بدون اینکه بخواهد تحقیر کند یا با زبان گزنده، طعنه و کنایه بزند. اما بعضیها هم علاقه دارند با زبان تند و تیز تمام زحمات نویسنده را نادیده بگیرند. این که چرا نتوانستهاند به این مهارت برسند را نمی دانم. باید از خودشان پرسید که مطمئن باشید به جواب منطقی و منصفانهای نخواهید رسید چون اگر منصف بودند، در نقدشان جانب انصاف را رعایت میکردند.
* اکثر کارشناسان بر این باورند که امروزه با کمبود رمان خوب مواجه هستیم. برخی فقدان نقد خوب را هم یک عامل معرفی میکنند. گویی نوشتن رمان خوب باید پشتوانه نقد کارهای گذشته را نیز داشته باشد، اما در واقعیت میبینیم که نوعی بیاعتنایی نسبت به آثار منتشرشده از سوی نویسندگان و منتقدان وجود دارد. چرا چنین شده است؟ آیا منتقد خوب برای رمان نداریم یا اینکه شیوه نقد کردن را هنوز نیاموختهایم؟
منتقد خوب داریم و نقد خوب هم داریم. اما در مورد اینکه چرا با کمبود رمان خوب مواجه هستیم، یک دلیلش این است که بعضی نهادهای متولی فرهنگ، در آموزش نویسندگان کم کاری میکنند. نام نمی برم اما بعضی نهادها که احتمالا بودجه زیادی هم در اختیار دارند، با یک سری کلاسهای تکراری کم بازده، عدهای علاقمند را مشغول کردهاند و طبیعتا از این کلاس ها، نویسندهای متولد نمیشود. متاسفانه خیلی به دنبال بازده درست و منطقی نیستیم. فقط میخواهیم بودجه را یک جوری صرف کنیم و این میشود که کار درخوری خلق نمی شود. هر چه هم تولید میشود از تلاشهای فردی است.
* یک بعد دیگر نقد ادبی نویسندگان هستند، اساسا نویسندگان ایرانی تا چه اندازه با نقد آثارشان موافق هستند و از آن استقبال میکنند؟
راستش نمی توانم در مورد نویسندگان دیگر، دقیق صحبت کنم. اما تا جایی که میدانم، از نقد منصفانه استقبال میکنند. نویسنده عاقل، از نقد به عنوان پله برای بهتر شدن آثار بعدی استفاده میکند. بنده هم از نقد استقبال میکنم مگر آنکه جنبه تخریب داشته باشد.
انتهای پیام/
منبع: https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/02/08/1711382